از کشتنت گفتم

ساخت وبلاگ

امکانات وب

رفتی ولی چون شهرزاد از ماندنت گفتم

از ترس پایان هر شب از برگشتنت گفتم

گفتند از دریا بگو وقتی که طوفانی ست

من فکر کردم فکر کردم ... از تنت گفتم

از بدترین زندان و از دیوار پرسیدند

من با تمام قدرت از پیراهنت گفتم

شعری به دستم داد و تا شهر تو راهی کرد

وقتی که از چشمان تو با دشمنت گفتم

پیغمبر چشم تو و تکفیر بت هامان؟!

با شهر چون قوم قریش از کشتنت گفتم.

"حسین غلامی خواه"

بهار نبش قبر پرستوهاست...
ما را در سایت بهار نبش قبر پرستوهاست دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hosseingholamikhah بازدید : 73 تاريخ : يکشنبه 2 بهمن 1401 ساعت: 11:58